لبانت را می بوسم:چه شیرین استطعم گیلاس نیستی!بیشتر می فشارممی بُرَد لبانم را تندی رژ فرانسویشباز هم می بُرَدبینی م راتمام صورتم رااز سوراخ هایم خون می زند،از خونم خون می پاشد.و تو را می بینم،کلاژی شده ای:دو قو در انتها،گردن های خمیده،و یک قلب به بزرگی همه بوسه ها؛اسکناسی یک دلاری جلو زمینهو گـُـله به گـُـله میانشاننقش هایی به خون.
مسلم
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 ساعت 09:16 ق.ظ