لبانت را می بوسم: چه شیرین است طعم گیلاس نیستی! بیشتر می فشارم می بُرَد لبانم را تندی رژ فرانسویش باز هم می بُرَد بینی م را تمام صورتم را از سوراخ هایم خون می زند، از خونم خون می پاشد. و تو را می بینم، کلاژی شده ای: دو قو در انتها، گردن های خمیده، و یک قلب به بزرگی همه بوسه ها؛ اسکناسی یک دلاری جلو زمینه و گـُـله به گـُـله میانشان نقش هایی به خون.
کامنت م.ن خیلی باحال بود ولی همچنان نظرم اینه که شبیه بعضی از این فیلم های خارجی ئه که شخصیت دچار توهمات خاصی ئه و یهو صحنه ها جابجا میشه. میگم با این کارگرداناشون یه صحبتی کنیدها
آره اینا همه شون از ایده های من فیلم می سازن، می رن جایزه هم می گیرن. اعتماد به نفس و حال می کنی وووولک :دی
همین فرمون ر بگیر برو م. ن ولی دقت کنی من دو ماهی میشه اون خون خون بازیه ر نوشتم... ینی یجورایی نه بخوام بگما ... ولی اینجور بنظر میرسه که این داداشمون متنهای منو مطالعه میکنند وتتاثیر مطالب من مینویسند :دیییییی حال کردی مسلم؟! از تو هم اعتمادبنفس تر هست :پی
بنده هر گونه ارتباط و تاثیر از عوامل معلوم الحال حامی خشونت رو تکذیب میکنم :))
نجوا
پنجشنبه 13 مردادماه سال 1390 ساعت 12:38 ب.ظ
اعتماد به نفس هاتون رو :))))
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
فک کنم شما و گرگ بیابون دارین کتابهای شبیه هم می خونید نکنید این کارا رو حالمون رو به هم زدید! همه اش خون داره به در و دیوار می پاچه . :دی
من اصن کتاب نمیخونم م. ن
:دی
کامنت م.ن خیلی باحال بود
ولی همچنان نظرم اینه که شبیه بعضی از این فیلم های خارجی ئه که شخصیت دچار توهمات خاصی ئه و یهو صحنه ها جابجا میشه.
میگم با این کارگرداناشون یه صحبتی کنیدها
آره اینا همه شون از ایده های من فیلم می سازن، می رن جایزه هم می گیرن. اعتماد به نفس و حال می کنی وووولک :دی
به هر حال جوتون یکیه :دی
من از موضعم کوتاه نمیام :دی
همین فرمون ر بگیر برو م. ن
ولی دقت کنی من دو ماهی میشه اون خون خون بازیه ر نوشتم... ینی یجورایی نه بخوام بگما ... ولی اینجور بنظر میرسه که این داداشمون متنهای منو مطالعه میکنند وتتاثیر مطالب من مینویسند
:دیییییی
حال کردی مسلم؟! از تو هم اعتمادبنفس تر هست :پی
بنده هر گونه ارتباط و تاثیر از عوامل معلوم الحال حامی خشونت رو تکذیب میکنم :))
اعتماد به نفس هاتون رو :))))