وعر

از پشت آمده بودی
بازویم را گرفتی
خیابان باد شد
به افق پیوست
بارانی دیدم
قطراتش همه تبر
و تنم
که زیر قطراتش سلاخی شد
نمی دانم از گرمای تنت بود
یا از قار قار آن کلاغ:
هر که را می دیدم
دائم به فضا
دائم به هوا
تف می کرد
نظرات 4 + ارسال نظر
گرگ بیابان پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:37 ب.ظ http://theories.blogsky.com

صرفا ازون جهت که یکی از قشنگترین آثارت بی کامنت مونده بود
مشتاق داستانش هستیم بسی :)

نجوا دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:35 ب.ظ

سنگین بود!
اما خوب توصیف شده بود، یعنی تو ذهن کاملاً تصویر شد...
حس خاصی داشت و یک جایی هم آب دهنم رو قورت دادم.
فقط شرمنده، من معنی عنوان رو نمیفهمم (خب ندانستن که عیب نیست، نپرسیدن عیب ده، البته رفتم سرچ هم کردم ها، معنی زمین سخت و ناهموار داد بهم، همینه؟)

زمین سست و هموار :)))
نه! وعر رو از گرگ بیابون یاد گرفتم :دی
شر و ور شنیدین؟
استاد بیابان اومدن کردنش شعر و وعر :دی
ما هم از "وعر" به تنهایی استفاده نمودیم!

مشتاق چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:04 ب.ظ

منم واسه اینکه یه چیزی گفته باشم میگم :دی
البته توی ف ب هم نوشته بودم اما نمیدونم چرا کامنتم نابود شده بود! احتمالا نت خودم مشکل داره
استاد اگه میشه رابطه ی بین گرمای تن و قار قار کلاغ و تف کردن رو بفرمایین. با تشکر :دی

اگه دنبال رابطه ی رئالیستی می گردین، بعد می دونم رابطه ای داشته باشن.

گرگ بیابان یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:27 ب.ظ http://theories.blogsky.com

استادم ازت :دی

خداییش خیلی بهت میاد، استاد بیابان :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد