ساحلی مثل امواج

خسته شدم از بس که دنبال ساحل گشتم!

از بس که امید به وجود این ساحل رو درخودم زنده نگه داشتم!

ای کاش بلد بودم به امواج عادت کنم!

نظرات 5 + ارسال نظر
مشتاق جمعه 26 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:52 ق.ظ

ادم با امید زنده هست...
البته بستگی داره موج و ساحل رو توی ذهن خودت چی ترجمه کنی....
اما اگه امیدش برات لذت بخشه هیچ وقت از دستش نده!!
البته نظر شخصیمه...

لذتبخش؟

امیدوارم شما با امیدهایی که دارین لذت وافری از زندگیتون ببرین!
فقط همینو میتونم بگم!

گرگ بیابان جمعه 26 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:12 ق.ظ

ای کاش بلد بودم با نداشتن امید سر کنم ایضا

منم کاش میتونستم!
یه راهش اینه که کلاْ فکر کردنو تعطیل کنی
اما جواب نمیده برای من یکی

نجوا شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:29 ب.ظ

یاد این شعر میافتم که:
موجیم و وصل ما، از خود بریدن است
ساحل بهانه ایست، رفتن رسیدن است

بعد خب واقعا مشکل اینه که همه مون دنبال ساحل امن و آسایش میگردیم، خود منم یکی ش، بعد هی مثلا امید میدیم که؛ میرسیم، میرسیم!
منتها گاهی فکر میکنم اگه به ساحل برسم یه روز، یحتمل خاک رو میکنم و میرم توش و دفن میشم!

کاش بلد بودم موج سواری کنم، تا از بودن روی امواج هم لذت میبردم.

یاد این شعر افتادم:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنی حائل
کجا داند حال ما سبکباران ساحل ها
:)

نجوا شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:35 ب.ظ

راستی!
یادم اومد یه زمان کلی وبلاگ میشناختم تو این بلاگ اسکای
منتها اکثرشون الان تعطیلن و وبلاگ ها هم جمع شده
یادمه یکی شون برنامه گذاشته بود، روزای یکشنبه و چهارشنبه بنویسه فقط، این الان یادم اومد، چون این تقویم این کنار رو دیدم.
بعد خواستم بگم حس رنگ و حال این صفحه اذیتم میکنه یه مقدار، حالا البته به من ربط نداره ها، همینجوری گفتم

راستش بهترین قالبی که دیدم تو قالبای پیشنهادیش همین بود.
بقیه یا بچگونه بود یا جلف :دی
خلاصه اینکه رو نوشته ها تمرکز کنید بیشتر، یادتون میره :دی

نجوا پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:32 ب.ظ

خو کن به قایق ت که به ساحل نمیرسیم
خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده ست

این شعر فاضل نظری رو میخوندم، یاد این پست افتاده بودم!
گفتم بیارم

عالی بود!
ممنون :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد