90/11/23

کاش می توانستم به زبان بیاورم تمام تصویرهای غریبی که با بعضی اتفاقهای بی ربط اما مشخص تداعی می شوند: تصاویری همیشه ثابت که با شنیدن بعضی موسیقی ها، دیدن بعضی افراد، دیدن -و نه لزوماً خواندن- مجلات ادبی سال های پنجاه تا شصت، شنیدن اسم بعضی اشخاص و باریدن برف جان می گیرند و هیچ چیزشان به زبان نمی آید، درش نمی گنجد.
آخرالزمانی، زیبا، تسخیرساز، والا و عذاب آور: چون به بیان نمی آیند -راستش را بگویم در توصیف این رویاگونه ها تنها در آوردن واپسین صفت، شک به خود راه نمی دهم.- 
نظرات 3 + ارسال نظر
: یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:25 ب.ظ

شما یه زحمت بکش ..برو کتاب زبان فارسی دوره دبیرستان و راهنماییتو یه دور دیگه بخون .. چرافعل و فاعل و مفعولات کم و زیادن ؟؟:دی
اخه حذف هم فقط به قرینه میشد حالا شما به قرینه ی چی حذف کردی الله و اعلم
یه دور دیگه بخون این چند خط رو

خیلی ممنون که منو به کتب مقدس مدرسه ارجاع دادی :))

اگه جاییش گنگه بذار تو کامنتدونی لطفا !

[ بدون نام ] دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ب.ظ

عذاب آوریش از خاطر تسخیر ناپذیریشه یا چی؟

به خاطر بیان ناپذیریشان.
مفهوم بیان ناپذیر هم قطعاً تسخیر ناپذیره.

: سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ق.ظ

قالبت مبارک .. اگه بدونی من یکی که کورم چقدر دعات میکنم ..اون چی بود اخهههههه

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد