نزدیک شدن، دلِ آلوده شدن می خواهد. دلِ آزردن. دلِ آزرده شدن.
مثل اینکه واقعاً نمی دانیم روی سال نوری را همین فاصله دل ها کم می کند؛ که هر کدام به بهانه ای خودخواهانه، تلسکوپی روی دوش به دنبال مسیرهایی آسمانی می گردیم، آنهم برای گریز. غافل از این که با این وسیله ها هر چه بیابیم این یکی را دیگر نمی شود دید: جاده ای که خود کشیده ایم بین خود و دیگران، بین خود و خود حتی.
با آسفالتی از چرک، چرک دل های خودمان. و زخم دره هایی عمیق... فراخ... بی پل ... بی افق.
چرک دل ها...
زخم دره ها...
قشنگ بود .
پ.ن. یه کم مسخرس که به تلخی ها بگیم : قشنگ!! اساسا چیز دیگه ای نمیشه گفت متاسفانه:دی
:)
آخخخخخ چه چقدر خوب گفتی این رو مسلم
چرک دل ... پوفففف
:)