می گن: "زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست" خب قبول!
بازم میگن: "گر بیفروزیش رقص شعله اش از هر کران پیداست" با فرض قبول این دومی هم، یکی بیاد به من بگه که من کجاهاشو دقیقاً بیفروزم؟
واضح تر بگم: هر جایی شو که می افروزم یه جای دیگه ش از سرما به فنا میره. ایراد از منه؟ از این فندکه؟ از باد سردیه که همیشه میاد و قراره همچنان بیاد؟ از چیه ؟
آخه بر فرض هم گرمم که بشه یک لحظه ست میسوزه و شعله هه میرقصه میشه خاکستر سرد و مرده
بعد که مثلن ینی چی؟؟ زندگی ت خیلی درخشان شعله مند شده اینجور ی؟ که باقی عمرو تو خاکستر اون یک دم شعله بغلتی؟
منم داشتم به خاکستر فکر میکردم
اون جاها که خاکستر شده که دیگه افروخته هم نمیشه، هوم؟
پس یخ میکنه، پس بالاخره یه روز همه زندگی م یخ میکنه
ققنوس و اینا که نشدم، پس یخ میکنم...
بابا صد رحمت به سلین و بکت و شوپنهاور و بقیه دار و دسته بدبین ها!شما که دست همه رو از پشت بستین!
آغا سیاووش کسرایی معذرت خواست که همچین شعر خوشبینانه و الکی خوشانه ای گفته :دی
اصن توبه کرد :دی
سیاوش میگین؟؟ بایدم بکنه با این نسل مایوس :دی
زندگی زیباست ای زیبا پسند
نو اندیشان به زیبایی رسند
آنقدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش میتوان از جان گذشت