از عشق و اسید و چاقو

آدمهای عاشق یا "احمقند" یا "خیلی-شجاع*"!
البته نوع دومش تا آنجا شجاعند که بتوانند با شجاعتشان حماقتشان را تضمین کنند.
انگار در عشق گریزی از حماقت نیست:

همان عشقی که آسمان و زمین را تنها نه، که سرقفلی بهشت را هم به معشوقه هدیه می دهد- البته در رویا!-، هم او در خیابان اسید به معشوقه می پاشد و هم او با پنجاه ضربه چاقو معشوقه را به خون می کشاند.


* خط تیره یعنی سر هم بخوانید لطفاً!

نظرات 5 + ارسال نظر
آرزو شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:17 ب.ظ http://arez00.com/

به نظرم منشأ اون شجاعت همون حماقته!‏
ولی کلا حرف سنگینی زدیا! مرسی جسارت

:)

علیرضا شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:19 ب.ظ

هوس شجاعت به سرت زد یه ندا بده یه دبه اسید کلریدریک با پیک برات بفرستم :دی خودمم سفارشی کار میگیرم :دی حالا صورت کی رو باید نقاشی کنم؟ :دی

پس بگو صب تا شب با اون اسیدا تو اون آزمایشگاه کذایی چی کار می کنی :دی

مشتاق پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ب.ظ

مشکل اینه که خیلی چیزا رو با عشق اشتباه گرفتیم...
خدا کنه دیگه این فجایع اتفاق نیفته
:(

نجوا پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ب.ظ

میگن که عشق کور ئه، همینه دیگه! D:

بسوزه بابای تجربه :دی

گرگ بیابان دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:54 ب.ظ http://theories.blogsky.com

ببخشید اجازه ست ما "خیلی-شجاع" ر سر هم نخونیم لطفا؟؟ :پی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد